یادداشت | ژنِ جوانی یا جوان ژندار
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، بازی angry birds گوشی اش را متوقف کرده، گوشی تلفن دفتر را بر می دارد و با بی حوصلگی می گوید: «بهشون بگو جلسه دارم! نه خیر! یک ساعت دیگه هم نمی تونم. می خوام برم دفتر مرکزی وزارتخونه. با دایی جلسه دارم! خدافظ! » و دوباره کمانِ پرنده را می کِشد تا این بار دقیق تر پرتابش کند!!
کمتر مسؤولی در جمهوری اسلامی است که به جوان گرایی باور نداشته یا به آن اذعان نکرده باشد. همگان در هر پست و نهاد و سازمان دولتی و خصوصی و خصولتی (1) می گویند «باید عرصه مدیریت کشور را به جوان ها واگذار کرد. آنان می توانند از پس این مهم برآیند؛ هم چنان که جوانان اول انقلاب توانستند و مسئولیت گرفتند» هر چند پس از گذشت چهل سال هنوز رهایش نکرده اند!
بنابراین در اصل ضرورت جوان گرایی و نتایج پر برکتش، میان مدیران اختلافی نیست. اما کار که به عمل می رسد، دوباره اما و اگرها و استنثا و تخصیص ها آغاز می شود. یکی پسر دایی اش را جوان می داند و دیگر «جوانی» را مفهوم منحصر در برادر زاده اش می بیند! هر وقت هم مردم لب به اعتراض باز می کنند که این چه جوان گرایی ای است که خروجی اش تقسیم کشور و انقلاب میان بستگان سببی و نسبی است، جواب می شنوند: « کاری به ژن و نسب و سبب شان نداشته باشید. جوان اند و لایق و حتما از پس مدیریت برمی آیند. »
« مبتذل کردن مفاهیم ارزشی» متاسفانه مشکل شایعی در کشور ماست و فرصت های زیادی را بر باد داده است. جوان گرایی هم یکی از همین مفاهیم ارزشمند است. این قدر این سخن را در تریبون ها تکرار کرده و به آن عمل نکرده اند که مخاطب موقع شنیدنش عصبانی می شود. کاش فقط عمل نکرده بودند که برخی اوقات آن چنان بد عمل کرده و به نام جوان، کام ژن ها را شیرین ساخته اند که دیگر کمتر کسی جرات نمی کند در تریبون ها این دغدغه را تکرار و از مسئولان مطالبه کند. اما «جوان گرایی» واقعا چه اثری دارد که دلسوزان انقلاب اسلامی این قدر به آن اهمیت می دهند. نگارنده به دو نتیجه ی مهم بیش از بقیه تأکید می کند:
جلوگیری از ناامیدی
جامعه ی ما بحمدالله جامعه ای جوان است - هر چند متاسفانه به سوی میانسالی قدم می گذارد - و جوانان نقشی مهم و بی مانند در توسعه ی کشور ایفاء می کنند. بنابراین اقبال نسل جوان به انقلاب اسلامی بسیار حیاتی است. هم چنان که خدایی ناکرده ادبارشان هم خطرات بی شماری متوجه آینده ی نظام می کند. یکی از برکات موثّر جوان گرایی، امید بخشی به جوانانی است که مایلند در پیشرفت کشورشان نقش ایفاء کنند. آنان همواره با خود می گویند یا از مسئولان می پرسند: « پس کِی نوبت ما می شود و ماشین انقلاب با رانندگی ما حرکت می کند؟ » اگر نظام - در همه ی بخش ها - به سوی جوان گرایی حرکت کند، یقینا این قبیل سوالات و شبهات بنیان افکن کم رنگ تر خواهد شد و جوانان هم محکم پای کار جمهوری اسلامی خواهند آمد.
شتاب بخشی به موتور توسعه
نگارنده از دو گانه ی «ساختار» و «کارگزار» که در علوم سیاسی مطرح است، اجمالا مطلع است و می داند این ساختار است که کُنش نهایی کارگزار را تعیین می کند اما این به معنای بی تاثیر بودن اراده ی کارگزار نیست. به خصوص آن که ساختار سیاسی کشور ما به گونه ای طراحی شده است که مدیران می توانند نقش آفرینی تاثیر گذار داشته باشند و معمولا رویکرد و راهبردشان، سرعت حرکت کشور را کم و زیاد می کند. بنابراین با واگذاری عرصه ی مدیریتی کشور به جوانانی که هم عموما ریسک پذیر تر از پیران اند و هم ساعات بیشتری را کار می کنند، می توانیم به حل مشکلات کشور امیدوار باشیم. خصوصا آن که کشور ما اکنون با مشکلات مهم و عمیقی مواجه است که کلید حل آن فقط در دست مدیران توانمند و پرکاری است که قدرت ریسک داشته باشند و بتوانند لباس محافظه کاری را از تن بوروکراسی نظام درآورند و تصمیمات سخت بگیرند.
از سوی دیگر، بسیاری از مدیرانی که بازمانده ی دهه ی اول انقلاب اند، دیگر انگیزه و اراده ای برای کار ندارند. کسی که چهار دوره وزیر بوده است، یقینا در دوره پنجم وزارتش شق القمر نخواهد کرد و اساسا وزارت برای او تبدیل به یک کار روزمره و معمولی شده است. چرا که از عنفوان جوانی، هر وقت چشم باز کرده وزیر بوده و بودجه یک وزارت خانه را تحت کنترل داشته است!
آن چه گذشت البته به معنای نفی زحمات پیش کسوتان نیست و نظام می تواند از آنان در جایگاه مشاور استفاده کند و تجربیات ارزشمند شان را به کار بندد.
حرف آخر آن که جوانی باید بر پیشکسوت مقدم شود که شایسته تر و متخصص تر باشد. و الّا نشاندن صاحبان جوان ژن مرغوب بر صندلی بزرگترها، در حقیقت بزرگداشت ژن است نه پاسداشت جوان!/۸۴۱/ی۷۰۳/س
علی بهاری، نویسنده حوزوی
پی نوشت
۱. سازمان ها و نهادهایی که هم از امتیاز بخش خصوصی بهره می برند و هم سر سفره دولت و حکومت نشسته اند!